دین کورش(2)
آر سی زنر در کتاب خویش درباره کورش بزرگ چنین می نگارد: (( کورش بزرگ اقوام ایرانی مستقردر شرق را به انقیاد خود در آورد؛ و بدین وسیله خاندان سلطنتی ویشتاسپ در خوارزم، یعنی حامیِ زرتشت را از اریکه قدرت به زیر کشید. از این رو دین نوپای زرتشتی – که دیگر تحت الحمایه ی مستقیم خاندان شاهی نبود – ناگزیر شد برای مدتی هم که شده با کافر کیشی کهن - که میراث اقوام هند و ایرانی بود – دست و پنجه نرم کند.
وضع آیین زرتشتی در عهد هخامنشیان ، همواره موضوع بحث و مشاجره ای بس بی پایان و کسل کننده بوده است و باید بعد از این نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد.در این جا تنها کافی است بگوییم که روحانیت زرتشتی خیلی زود به دست طبقه ای از روحانیون مادی تبار موسوم به مُغ (= مغان) افتاد . مُغها به هر صورت ، همانند برهمنان هندی ، طبقه ای موبد مآب و مورثی شمرده می شدند که حضورشان در هر مراسم و آیین مذهبی- ایرانی، چه زرتشتی و چه غیر زرتشتی ضروری و غیر قابل اجتناب بود ، و هم اینان بودند که تصویری تحریف شده و غیر عادی از زرتشت پیغمبر به غربی ها عرضه کردند. اگر چه تقریباً مسلم است که داریوش حداقل آموزهای اصلی زرتشت را پذیرفت و خشایار شا رسماً به هواداری از دین او برخاست ، امّا با قطعیت تمام نمی توان گفت که زرتشتیگری تا زمان سلطنت اردشیر اول (465_425ق م)دین پادشاهان هخامنشی بوده است زیرا این اردشیر اول بود که تقویم زرتشتی را معلوم ساخت . بنا بر این از این زمان سلطنت اردشیر ، تا مرگ داریوش سوم ، یعنی انقراض شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر در سال 330ق م ، زرتشتیگری دین رسمی خاندان شاهی بوده است . آیین های باستانی پا به پای این دین ادامۀ حیات دادندو در زمان خاص موفق شدند بخشِ توحیدیِ آموزۀ پیامبر را تحلیل ببرند و محو سازند این مسئله داستانی بس پیچیده و دراز دارد.))
آنچه از کلام زنر به صراحت دانسته می شود ، این است که وی قائل است کورش بزرگ بر دین اقوام هند-ایرانی بوده و زرتشتیگری را پذیرا نشده بود.و از همین روزنه که زنر و بسیاری دیگر از محققین به آن اذعان دارند می توان اظهار داشت که آنچه از روح بلند پرواز و خوش منش کورش بزرگ تراوش کرده ربطی به دین زرتشتی ندارد.
طلوع و غروب زرتشتیگری
نوشته: آرسی زنر، ص20
	  بیایید با هم به دنبال واقعیت بگردیم